داخلی - راهرو - بیمارستان . زن جوانی در حالی که قرآن در دست دارد ؛ پشت درب اتاق انتظار سونوگرافی بیمارستان منتظر است تا شماره او خوانده شود / زن جوان قرآن کوچک را بازو برگه ی را لای قرآن هست باز میکند تصویری روی نوشته برگه دوم میشود روی برگه با خط سبز نوشته شده است " نیایش " اشک در چشمان زن جوان حدقه میزند ، زن آرام بدون اینکه کسی متوجه شود با لبه روسری خود اشک های را پاک میکند / . صدای رعد و برق بلندی از بیرون شنیده میشود پشت سر آن صدای نم نم باران به گوش میرسد ؛ در این هنگام دخترکی دوان دوان از ته سالن بیمارستان به طرف درب ورودی سالن میدود و بدنبال آن مادر دخترک از جلو زن رد میشودند / . خارجی - روز - ورودی سالن بیمارستان - تصویر دخترک در حالی که در زیر نم نم باران ایستاده و با هر صدای رعد و برق فیگور جدیدی میگرد . مادر از پشت سر دخترک به بیرون می آید ،

مادر ؛ ( نفس ن ) . نیایش !؛ مامان خیس شدی نیگاهکن لباساتو ؛ ( چتر بچگانه ای که در دست دارد را بالای سر دختر باز میکند ) بیا بریم مامان سرما میخوری هان ! . میخواهد دست دختر را بگیرد او پس میزند ؛

مادر : مگه نمیخواستی داداشی رو بیبنی ؟! ( دخترک با سر تایید میکند )

مادر : خب ؛ دختر گلم الن نوبتمونه ؛ دیر میشه ها ؛ بیا بریم مامان ؛ ( دختر راضی میشود و هر دو از در ورودی داخل میشوند ) داخلی - راه روی بیمارستان - مادر در حال جمع کردن چتر دخترک ؛

مادر : دیگه بیرون نری خب ؟ ( دختر با سر تایید میکند ) سر دختر را میبوسد مادر : آفرین دختر گلم ؛ حالا برو اونجا کنار اون خانم بشین تا من برات آب برزیم بیارم . ( دختر بطرف صندلی که زن جوان نشسته است میرود و کنار زن جوان نشسته است میرود و کنار زن مینشیند ) ( زن جوان تا دخترک را میبیند سعی میکند با او صحبت می کند )

زن جوان : وای اللهی ؛ خوبی دختر گلم ؟

دختر : ( به علامت بله سرتکان میدهد )

زن جوان : از بارون خیلی خوشت می اد ؟

دختر : ( دوباره تایید میکند ) .

زن جوان : چه چتر خوشگلی ؛ اسمت چیه خانم خوشگله ؟

دختر : ( دستش را باز میکند به سوی آسمان و بعد از چند ثانیه پایین می آورد )

زن جوان : ( با تعجب او را نیگاه میکند و دوباره سوال مپیرسد ) نمیخوای اسمت رو به خاله بگی ؟!

دختر : ( متوجه قرآن کوچک در دس تزن میشود و اشاره به قرآن میکند ) .

رن جوان : ( با تعجب بیشتر ؛ و مصمم تر ) . کو دهنتو باز کن ببینم اصلا زبون داری تو دهنت خوشگل خانوم ؟!!

دختر : ( تا دهانش را باز میکند . . مادر دختر سر میرسد و متوجه موضوع میشود )

مادر دختر : اون نمیتونه حرف بزنه خانم !!!!!زن جوان : " ( جا میخورد . شوکه میشود . لحظه چشم در چشم دختر اور را نیگاه میکند ) . .

صدا : شماره 104 به اتاق اول ؛ سونوگرافی ؛

مادر دختر : بیا دخترم این لیوان آب رو بگیر ، ببخشید خانم دارن شماون رو صدا میزنن .

زن جوان : بخدا منظوری نداشتم من اصلا .

مادر دختر : ( حرف او را قطع میکند ) . میدونم خانم ؛ ببخشید ؛ بیا بریم نیایش ؛!!! ( مادر و دخترک در حال رفتن به اتاق سونوگرافی ) .

زن جوان : نیایششش !!!! ( در حال رفتن دخترک او از جایش بلند میشود تا در اتاق سونوگرافی نیگاه میکند ) در هنگام داخل شدن آنها روی صندلی انتظار ارام مینشیند و سرش را به دیوار تیکه میدهد ؛ چیزی به یادش می آید قرآن را ورق میزند و دوباره برگه لای قرآن را نیگاه میکند تصویر نزدیک تر میشود ورودی برگه که نوشته شده است نیایش ذوم میشود و به یاد میاورد .

صدای مرد : هر چی فکر کردم ؛ اسمی بهتر از این پیدا نکردم ؛ . تاریخ زایمان دخترمون تو ماه رمضان هستش ماه نیایش و دعا . بزارش این اسمو وسط قرآن کنار اسم های دیگه . تصویر با شروع شدن صدای یا علی یا عظیم . فید میشود .

( نوشته رسول پور یزدی راوری )

فیلم نامه کوتاه: « پیرشدن با او »

فیلم نامه کوتاه ( نیایش ) ......

فیلمنامه کوتاه "آدمِ مو بلند"

فیلمنامه کوتاه؛(قربون ودانشگاه)

؛ ,دختر ,زن ,میکند ,مادر ,میشود ,زن جوان ,؟ دختر ,نیگاه میکند ,؛ مادر ,مادر دختر

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی فروش هایگلاس پانوتک شازده برند های ایرانی دانلود فایل های کمیاب gadgetworld بورس انواع لوازم جانبی موبایل در مشهد برنامه‌نویس گلچین مطالب فروش لوازم یدکی عمده پراید و پژو مطالعات بازاریابی